مهمان مهمان .

مهمان

مدل مارك­مك مديريت دانش

مدل مارك­مك[1]:

وي با همكاري ديگر اعضاي كنسرسيوم بين المللي مديريت دانش (2002) براي اين نوع از مديريت، چهار چوب فكري با نام " دوره عمر دانش " تعريف كرده كه در آن، علاوه بر نظريه نوناكا و تاكائوچي (1995) بر نكته مهم ديگري نيز تأكيد شده است: (احمدي و صالحي ، 1391، ص147)

" دانش تنها پس از اينكه توليد شد، وجود دارد و بعد از آن مي­توان آن را مهار، كدگذاري يا تسهيم نمود". بنابراين مارك­مك فرايند فرايند ايجاد دانش را به دو فرايند بزرگ يعني توليد دانش و پيوسته كردن دانش تقسيم مي كند: (احمدي و صالحي ،1391، ص147)

·       توليد دانش: فرايندخلق دانش، سازماني جديد است كه به وسيله يادگيري گروهي، كسب دانش و اطلاعات و ارزيابي دانش انجام مي­گيرد. اين فرايند مترادف يادگيري سازماني است.

·       پيوسته كردن دانش: از طريق برخي فعاليت­ها كه پخش و تسهيم دانش را تجويز مي­كنند، انجام مي­گيرد. اين عمل كارهايي از قبيل پخش دانش (از طريق برنامه و غيره)، جستجو، تدريس، تسهيم و ديگر فعاليت­هاي اجتماعي كه موجب برقراري ارتباط مي­گردد را شامل مي­شود.

مك همچنين به دو موضوع " عرضه " و " تقاضا " نيز توجه دارد:

·       سمت عرضه: عمل مديريت دانشي است كه در هر صورت براي افزايش عرضه دانش موجود به همكاران يك شركت طراحي مي­شود.(همان منبع، ص148)

·       سمت تقاضا: بر روي عرضه دانش موجود به عده­اي از نيروي كار متمركز شده و سعي در افزايش ظرفيت آنان جهت توليد دارد، به اين ترتيب، مأموريت مديريت دانش، اين است كه ظرفيت يك سازمان را جهت تقاضا براي دانش جديد بالا ببرد.(همان منبع، ص148)

 

 

 

2-3-3-2-2)مدل بك­من[2]

بك­من (1999) هشت مرحله زير را براي فرايند مديريت دانش پيشنهاد داده است: (احمدي و صالحي، 1391، ص148)

1-    شناسايي كردن : تعيين صلاحيت­هاي دروني، منبع استراتژي، قلمرو دانش.

2-    تسخير كردن : رسمي كردن دانش موجود.

3-    انتخاب كردن : تعيين ارتباط دانش، ارزش و دقت، رفع دانش­هاي ناسازگار.

4-    ذخيره كردن : معرفي حافظه يكي شده در مخزن دانش با انواع الگوهاي دانش.

5-    پخش كردن : توزيع دانش براي استفاده كنندگان به طور خودكار بر پايه علاقه و كار و تشريك مساعي دانش در ميان گروها.

6-    به كار بردن : باز يافتن و استفاده دانش در تصميم گيري­ها، حل مسائل، خودكار كردن و پشتيباني كار و مددكاري شغل و آموزش.

7-    ايجاد كردن : توليد دانش جديد در حين تحقيقات، تجربه كردن كار و فكر خلاق(همان منبع، ص149).

8-    تجارت كردن : فروش و معامله، توسعه و عرضه كردن دانش جديد به بازار در قالب محصولات  خدمات.(همان منبع، ص149).



[1]- Mark
[2]-beek man

پايان نامه رابطۀ مديريت دانش و نوآوري سازماني در گمرك جمهوري اسلامي ايران


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ شهريور ۱۳۹۷ساعت: ۰۶:۱۲:۴۹ توسط:حميد موضوع: نظرات (0)

مقاله و پايان نامه شيوه هاي فرزندپروري

ارتباط والدين از جمله موارد مهمي است كه سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعليم و تربيت را به خود جلب كرده است. خانواده نخستين پايگاهي است كه پيوند بين كودك و محيط اطراف او را به وجود مي‌آورد. كودك در خانواده پندارهاي اوليه را درباره‌ي جهان فرا مي‌گيرد، از لحاظ جسمي و ذهني رشد مي‌يابد، شيوه‌هاي سخن گفتن را مي‌آموزد، هنجارهاي اساسي رفتار را ياد مي‌گيرد و سرانجام نگرش‌ها، اخلاق و روحياتش شكل مي‌گيرد و به عبارتي اجتماعي مي‌شود (اقليدس، 1376).

هر خانواده شيوه‌هاي خاصي را در تربيت فردي و اجتماعي فرزندان خويش به كار مي‌گيرد. اين شيوه ها كه شيوه فرزندپروري ناميده مي‌شوند متأثر از عوامل مختلفي از جمله فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و غيره مي‌باشند (هاردي[1] و همكاران، 1993).

 

2-1-2-1-  تاريخچه شيوه فرزندپروري

با نگاهي به تاريخ تعليم و تربيت كودك مي‌توان ديدگاه‌هاي مختلف و گاه متضادي را مشاهده نمود. مثلاً در قرن گذشته تا دهه‌ي سي (1930) شيوه تربيت كودك متأثر از ديدگاه رفتارگرايي بود كه نوزاد را شيئي فرض مي‌كرد كه مي‌توان بصورت نظام‌مندي شكل داد و شرطي كرد. در اين دوره اعتقاد بر اين بود كه رفتار پسنديده اجتماعي زماني حاصل مي‌شود كه كودك در يك نظام تربيتي به شدت كنترل شده قرار گيرد. و در صورت مشاهده هرگونه رفتار ضد اجتماعي تنبيه صورت بگيرد تا رفتارهاي پسنديده اجتماعي حاصل شود (اقليدس، 1376).

 

از دهه‌ي سي (1930) تا اواسط دهه‌ي شصت (1960) شيوه تربيتي به سوي انعطاف‌پذيري بيشتر دگرگون شدند. در اين دوره به والدين توصيه مي‌‍شد كه به احساسات و استعدادهاي كودك توجه بيشتري نشان دهند (هترينگتون و پارك؛ به نقل از تهمتن، 1373). در واقع نگرش آزادتر در مورد تربيت كودك در سال هاي دهه‌ي چهل (1940) پديدارشد. با تأثير مداوم مربيان مترقي مانند جان ديويي - ماسلو - راجرز اين روند سريعتر صورت گرفت. آنها معتقد بودند كه اگر به افراد آزادي كشف و ترقي در يك محيط باز و پذيرا داده شود همه‌ي آنها براي يادگيري و پيشرفت سازنده و خلاق و به فعل در آوردن توانايي‌هاي بالقوه خود استعداد ذاتي دارند (هترنيگتون و پارك؛ به نقل از هيبتي، 1381).

[1]- Hardy

مقاله

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۳ شهريور ۱۳۹۷ساعت: ۰۲:۲۳:۱۷ توسط:حميد موضوع: نظرات (0)